نگاهی گذرا به تاریخچه شکل گیری تئوری مبتنی بر منابع (RBV)
بدون شک حیطه دانشی مدیریت استراتژیک یکی شناخته شده ترین بخش ها و شاید تاثیرگذار ترین آنها در حوزه دانشی مدیریت به صورت عمومی بوده است. مدیریت استراتژیک نیز به مانند همه روندهای علمی و فرایند های توسعه دانش در بستری تاریخی و بر اساس سوالاتی شکل یافت که بررسی آنها می تواند کمک کند تا درک بهتری از مدیریت استراتژیک داشته باشیم.
در این نوشته کوتاه تلاش خواهم کرد تا به صورت کاملا گذارا شکل گیری تئوری «مبتنی بر منابع» به عنوان تئوری پایه ای حوزه مدیریت استراتژیک را در بستر تاریخی مورد بررسی قرار داده وتصویری کلی از چرایی و چگونگی شکل گیری این تئوری و به تبع آن مدیریت استراتژیک ارایه دهم.
1 تاریخچه
تئوری مبتنی بر منابع به عنوان یکی از پایهای ترین تئوری های حوزه ی مدیریت و همچنین به عنوان زیربنای ظهور و شکل گیری مدیریت استراتژیک ریشه های عمیقی در اقتصاد صنعتی دارد (Porter, 1981). به همین جهت برای ورود به بحث بررسی تاریخی چگونگی شکل گیری این دیدگاه و همچنین برای فهم دقیق تر دیدگاه مبتنی بر منابع لازم است تا اقتصاد صنعتی یا همان حوزه سازمان صنعتی در اقتصاد مورد بررسی و شناسایی اجمالی قرار گیرد.
1.1 اقتصاد صنعتی
جورج استیگلر[1] در حوزه اقتصاد صنعتی که با عنوان سازمان(تشکیلات) صنعتی[2] نیز شناخته شده است را چنین تعریف میکند:
«… موضوعی به عنوان سازمان صنعتی وجود ندارد. ]همه[ درس هایی که تحت این عنوان تدریس می شوند به بررسی ساختار و رفتار صنایع ….[در] یک اقتصاد می پردازند. این دروس با اندازه ساختار بنگاه ها (یکی یا چند بنگاه به صورت متمرکز یا غیر آن)، علل این اندازه و ساختار، آثار تمرکز بر رقابت، تاثیرهای رقابت بر قیمت ها، سرمایه گذاری، نوآوری و از این قبیل موارد سر و کار دارند. …»به نقل از: (Schmalensee, 1988)
گرچه به دلیل جنس سوالات کلیدی حوزه اقتصاد صنعتی میتوان عمر آن را به قدمت تاریخ علم اقتصاد شناخت اما، با توسعه علم اقتصاد در قرن 19، و همچنین با ظهور بنگاه های بزرگ صنعتی در اوایل قرن 20 اقتصاددانان با هدف درک بیشتر از ساختار صنایع و سازمانها و با هدف تهیه تجویزهای سیاستی (Schmalensee, 1988) برای این سطح تحلیل و توسعه کارایی صنایع و ساختارهای جدید و نوظهور آنها تلاش کردند تا به ساختارهای صنایع توجه بیشتر نموده و مطالعاتی در این حوزه داشته باشند. این مهم را می
توان به عنوان جرقه های ایجاد حوزه «اقتصاد صنعتی[3]» شناخت. حوزه ای که به واسطه فاصله گرفتن از دغدغه های اصلی و کلیدی علم اقتصاد رایج و توجه به ساختار صنایع و رقابت درون آنها کم کم عنوان جدید «سازمان(تشکیلات) صنعتی» را یافت.
در دهه 1930 با مطرح شدن این سوال کلیدی که «آیا بنگاه های بزرگ صنعتی خوب هستند یا بد؟» و به واسطه نوآوری قانونی آمریکا در تصویب قوانین ضد انحصار[4] توجه به حوزه سازمان صنعتی گسترش یافت. این توجه با انتشار کتاب چمبرلین[5] با عنوان «تئوری رقابت انحصاری[6]» در دهه 1940 به اوج خود رسیده و سوالات جدید بسیاری را چه در حوزه اقتصاد و چه در حوزه مدیریت و خدمات توسعه داد(Peltzman, 1991).
چمبرلین در کتاب خود این سوال را مطرح ساخت که چرا با وجود تمام شرایط رقابت کامل اعم از تعداد زیاد تولید کننده، تعداد زیاد مشتریان، همگن بودن تقریبی کالاهای تولید شده و مانند آنها برخی بنگاه ها فروش بیشتری داشته و عملکرد موفق تری نشان میدهند. چمبرلین با ارتباط دادن این عملکرد بهتر به عواملی همچون تبلیغات، برن
دسازی و مانند آنها این پاسخ هوشمندانه را ارایه داد که سازمان ها با چنین حرکت هایی برای خود ویژگی های متفاوتی را ایجاد می کنند که رقبای آنها از آن برخوردار نیستند(Peltzman, 1991). این نکته مهم جرقه ایجاد و توسعه حوزه مدیریت استراتژیک و البته پیش از آن دیدگاه مبتنی بر منابع گردید.
اما حرکت نهایی در حوزه اقتصاد که نقطه آغازین اوج گرفتن مدیریت استراتژیک بر مبنای
ظهور دیدگاه مبتنی بر منابع گردید، انتشار کتاب «تئوری رشد بنگاه[7]» خانم دکتر پنروز[8] (1959) بود که در بخش بعدی به طور اجمال به آن خواهیم پرداخت.
1.2 تئوری رشد بنگاه
خانم ادیث پنروز به عنوان یک اقتصاد دان در دهه 1950 میلادی تحت تاثیر سوابق کاری خود در چند شرکت نفتی بزرگ و کوچک مقالاتی پیرامون رشد بنگاه و موانع آن منتشر کرد. این روند فکری د
ر نهایت با کتاب «تئوری رشد بنگاه در سال 1952 با اوج خود رسیده و جایگاه ویژه ای در حوزه اقتصاد و مدیریت پیدا کرد.
بسیاری از اندیشمندان ریشه های پیدایش تئوری مبتنی بر منابع و همچنین مدیریت استراتژیک به شکل امروزی را در آثار این اندیشمند بزرگ میدانند(Lockett, 2005; Rugman & Verbeke, 2002). در واقع، انتشار کتاب پنروز را می توان اولین تلاش اقتصاد برای درک بنگاه ها به صورت دقیق و از نزدیک و همانند آنچه واقعا هستند دانست(Pitelis, 2005). اقتصاددانان گرچه پیش از آن به ساختار صنایع و تعاملات و رفتارهای بنگاه ها در درون آن توجه داشته و مطالعات زیادی در این باب انجام داده بودند، اما بررسی بنگاه به عنوان یک موجودیت و با بررسی اتفاقات درونی آن پیش از پنروز سابقه چندانی نداشت. نظرات پنروز سبب برقراری ارتباطی نزدیک تر میان اقتصاد و رفتارهای مدیریتی مدیران گردید(Pitelis, 2005).
ورنرفلت[9] (1984) به عنوان مبدع مفهوم مبتنی بر منابع به صورت صریح می نویسد:
«ایده ی در نظر گرفتن بنگاه به عنوان یک مجموعه گسترده تر از منابع، به اثر ارزشمند پنروز بر می گردد. … رشد بهینه بنگاه شامل تعادلی میان بهره برداری از منابع موجود و توسعه منابع جدید است.»(Wernerfelt, 1984)
پنروز کار خود را دارای دو وجه می دانست: اول، توصیف آن جنبه های رفتار بنگاه ها که مهم تر هستند و نیاز به کندوکاو بیشتری دارند و دوم، ارایه نظامی از تعاریف و اصول رفتاری که ملزوم ایجاد این رفتارها هستند. البته، به نظر می رسد پنروز در بررسی وجه اول کار خود موفق تر بوده است(Wolfe, 1962).
در دیدگاه پنروز، مدیران و ترجیحات آنها که در تعامل با محیط و بر اساس ادراکات آنها از واقعیات بیرونی و درونی بنگاه شکل میگیرد، نقشی کلیدی در رفتار و رشد بنگاه دارند. همین توجه به مدیران (منابع مدیریتی) و ترجیحات آنها که بر اساس تعامل و بر هم کنش عوامل درونی (مسایل روانشناختی و ادراک) با عوامل بیرونی (محیط بنگاه) اهمیت می یابد، پنروز را در جایگاهی ویژه و تاثیرگذار در توسعه تئوری های مدیریت و مدیریت استراتژیک قرار می دهد(Pitelis, 2005).
پنروز در فصل دوم کتاب خود، مبانی مرتبط با منابع بنگاه را مطرح ساخته و در فصول بعدی و به خصوص فصل پنجم به این مساله مهم می پردازد که چگونه منابع جهت گیری های رشد بنگاه را ایجاد می نمایند. پنروز در مورد منابع مینویسد:
«منابع چیزهای فیزیکی هستند که بنگاه ها برای کاربرد خود و یا افراد استخدام شده ی خود و با هدف اینکه آنها را به صورت موثرتری به یک عضو موفق بنگاه تبدیل کنند می خرند، اجاره می کنند و یا تولید می کنند. از سوی دیگر تاثیر و مشارکت این منابع در عملکردهای تولیدی بنگاه می باشد.»(Penrose, 1959, p. 67)
1.3 مدیریت استراتژیک
با ظهور تئوری پنروز در حوزه مدیریت و به مرور زمان در دهه های 1960 و 1970 تئوری های جدیدی در حوزه اقتصاد و مدیریت توسعه یافتند که بر مبنای همین آموز ههای اقتصاد صنعتی در تلاش برای توصیف عملکرد موفق بنگاه ها بودند. در گذشته «سیاست گذاری یا سیاست کسب و کار» و امروزه «مدیریت استراتژیک» نام هایی هستند که به این حوزه از پژوهش ها اطلاق می گردد.
محتوای پژوهش های مدیریت استراتژیک را می توان در این باره دانست که جهت گیری های سازمان ها (کسب و کارها) میبایست چگونه باشد؟ این سوال به عنوان سوال کلیدی مدیران ارشد بنگاه ها یا محققینی که دلایل موفقیت و شکست بنگاه ها را جستجومی کنند مطرح می باشد(Rumelt, Schendel, & Teece, 1991).
لرند[10]، کریستینسن[11]، اندروز[12] و گوث[13] در کتاب معروف و مهم خود با عنوان «سیاست کسب و کار[14]» (1969) استراتژی را به عنوان چگونگی تلاش بنگاه ها برای رقابت در محیط شان از طریق انتخاب های کلیدی در مورد اهداف، محصولات، بازارها، بازاریابی، تولید و مانند آنها توصیف می کنند. آنها قالب بندی استراتژی را با ارایه مدل چهاربخشی زیر توصیف نمودند(Porter, 1981).
شکل 1‑1 چهار عنصر کلیدی قالب بندی استراتژی اثربخش (Porter, 1981)
اما دوره رونق و شکوفایی مدیریت استراتژیک را می توان دهه ی 1980 میلادی دانست که با انتشار مقالات معروف پورتر(1980, 1981, 1985)، بارنی، ورنرفلت(1984)، مینتزبرگ(1981)، جکسون و داتون(1988) و برخی دیگر پژوهشگران نظم و نظام مناسب و قابل اتکایی برای توسعه ی بیشتر یافته و توجه ویژه ای به خود جلب نمود.
در همین دهه بود که تئوری مبتنی بر منابع از طریق آثار ورنرفلت و بارنی انسجام یافته و به عنوان تئوری مبنایی بسیاری از تئوری های این حوزه مطرح گردید. به این صورت تئوری مبتنی بر منابع را که مفهوم کلیدی مزیت رقابتی را نیز توسعه داده است، هنوز می توان به عنوان زیربنای اصلی بسیاری از نظریات در حوزه ی مدیریت استراتژیک دانست.
2 اندیشمندان کلیدی
در این بخش به بررسی اجمالی مهمترین اندیشمندانی خواهیم پرداخت که در شکلگیری و انسجام تئوری مبتنی بر منابع تاثیرگذار بودهاند.
2.1 نظری هپردازان زمینه پرداز
گرچه، بریگر ورنرفلت را میتوان اندیشندی دانست که مفهوم و تئوری مبتنی بر منابع را مطرح نمود، اما این نظریه و مفهوم نیز مانند همه ی مفاهیم علمی بر پایه های نظری و تا
ریخی قرار دارد که اندیشمندان بسیاری در شکل گیری آنها نقش داشته اند.
در تئوری مبتنی بر منابع که توسط ورنرفلت مطرح گردید مهم ترین مبنا اثر خانم پنروز است که پیش از این مطرح گردید و البته در بخش بعدی مجددا مطرح خواهد گردید. علاوه بر ایشان دیدگاه مبتنی بر منابع به وضوح شامل رگه هایی از کوز[15]، سلزنیک[16]، استیگلر[17]، چندلر[18]، ویلیامسون[19] است که همگی در منابع و کاربرد آن مباحثی مطرح ساخته اند(Conner & Prahalad, 1996).
2.2 ادیث پنروز
ادیث تیلتون(پنروز)(1914-1996) در سال 1914 در لس آنجلس به دنیا آمد. او مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی دریافت نمود. پنروز پس از مدتی کارشناسی ارشد و دکتری خود را تحت راهنمایی پروفسور فریتز ماخلاپ[20] در دانشگاه جان هاپکینز[21] دریافت نمود. او در سال 1945 با پروفسور پنروز که یکی از اساتیدش در دانشگاه برکلی بود ازدواج نمود و کار در سفارت آمریکا در انگلستان را آغاز نمود. پنروز در سال 1950 رساله دکتری خود را تحت عنوان «اقتصاد نظام بین المللی پتنت [22]» دفاع نمود.
پنروز برای مدتی در دانشگاه جان هاپکینز به تدریس مشغول بود و پس از تسلط جریان مکارتیسم[23] در آمریکا مجبور به ترک آمریکا شده و برای مدتی در دانشگاه ملی استرالیا تدریس نمود. سپس، استرالیا را به مقصد بغداد ترک کرد و برای مدتی نیز در دانشگاه بغداد تدریس می نمود.
مدت اقامت پنروز در عراق، سبب آشنایی او با صنعت نفت و آغاز مطالعات او در باب اقتصاد صنعت نفت گردید، که منجر به انتشار کتاب «بنگاه های بزرگ بین المللی در کشورهای درحال توسعه: صنعت بین المللی نفت[24]» در سال 1968 شد. پس از تغییر اوضاع کشورهای عربی و نهضتهای آل سعود و هاشمی او مجبور به فرار از طریق سوره به ترکیه و از آنجا به انگلستان شد.
در سال 1959 به یک برنامه تحقیقاتی در دانشگاه اقتصاد لندن پیوست و جایگاه استادی در اقتصاد با گرایش آسیا را کسب کرد. سپس دز 64 سالگی در موسسه اینسید[25] فرانسه مشغول شده و از همان موسسه بازنشسته گردید.
کتاب معروف خانم پنروز به عنوان کلیدی ترین مبنای شکل گیری مدیریت استراتژیک امروزی و همچنین دیدگاه مبتنی بر منابع به شمار می رود.
پنروز در فصل دوم کتاب خود، مبانی مرتبط با منابع بنگاه را مطرح ساخته و در فصول بعدی و به خصوص فصل پنجم به این مساله مهم می پردازد که چگونه منابع جهت گیری های رشد بنگاه را ایجاد می نمایند. پنروز در مورد منابع مینویسد:
منابع چیزهای فیزیکی هستند که بنگاه ها برای کاربرد خود و یا افراد استخدام شده ی خود و با هدف اینکه آنها را به صورت موثرتری به یک عضو موفق بنگاه تبدیل کنند می خرند، اجاره می کنند و یا تولید می کنند. از سوی دیگر تاثیر و مشارکت این منابع در عملکردهای تولیدی بنگاه می باشد.(Penrose, 1959, p. 67)
2.3 بریگر ورنرفلت
بریگر ورنرفلت کارشناسی فلسفه و کارشناسی ارشد اقتصاد خود را از دانشگاه کپنهاگ در دانمارک اخذ نمود و مدرک دکتری خود را از دانشگاه هاروارد در رشته اداره کسب و کار(DBA) گرفت. او هم اکنون
به عنوان استاد در حوزه بازاریابی در دانشگاه هاروارد مشغول به تدریس می باشد.
ورنرفلت در مقاله مهم و معروف خود تحت عنوان «نگاهی مبتنی بر منابع به بنگاه[26]» این ایده را مطرح می سازد که به جای نگاه مبتنی بر محصولات و خروجی بنگاه، نگاهی بر مبنای منابع به بنگاه داشته و چهار مورد زیر را بررسی می کند(Wernerfelt, 1984):
- توصیف تفاوتهای بنگاه ها از دید تفاوت ها در منابع آنها
- توصیف موانع ورود مبتنی بر جایگاه منابع بنگاه
- استراتژی در مفهوم بهره بردرای بهتر از منابع موجود و تلاش برای توسعه منابع جدید
- ادغام و خرید شرکت ها به معنای جذب مجموعه ای جدید از منابع
2.4 جی بارنی
جی بارنی به عنوان یکی از اندیشمندان سر شناس حوزه مدیریت استراتژیک و کارآفرینی مطرح می باشد. بارنی که تحصیلات تکمیلی خود را در
دانشگاه ییل گذراند، آثار متعدد و تاثیرگذاری در حوزه مدیریت استراتژیک و کارآفرین منتشر نموده است. بارنی به عنوان رئیس سابق انجمن مدیریت استراتژیک و عضو هیئت رئیسه کنونی آن، نقشی جدی در انسجام علمی این حوزه داشته است. او هم اکنون به عنوان استاد در دانشگاه یوتا و ادیتور چند ژورنال معتبر حوزه مدیریت مشغول به فعالیت میباشد.
بارنی در حدود یک سال پس از مقاله معروف ورنرفلت (1984) دو مقاله مهم (J. B. Barney, 1986a, 1986b) در حوزه دیدگاه مبتنی بر منابع منتشر نمود که البته ارجاع مشخصی به اثر ورنرفلت نداشت. این مقاله ها نیز به عنوان پایههایی برای دیدگاه مبتنی بر منابع مطرح می باشند. این دو مقاله دو عنصر مهم دیدگاه مبتنی بر منابع را توصیف نموده اند: بازار عوامل استراتژیک و همچنین نقش انتظارات.
بارنی (1991) همچنین چارچوبی برای دیدگاه مبتنی بر منابه ارایه نمود که انسجام و ساختار یافتن این دیدگاه بر اساس همین چارچوب نهایی گردید.
3 منابع:
Barney, J. (1991). Firm Resources and Sustained Competitive Advantage. Journal of Management, 17(1), 99–120. doi:10.1177/014920639101700108
Barney, J. B. (1986a). Organizational Culture: Can It Be a Source of Sustained Competitive Advantage? Academy of Management Review, 11(3), 656–665. doi:10.5465/AMR.1986.4306261
Barney, J. B. (1986b). Strategic Factor Markets: Expectations, Luck, and Business Strategy. Management Science, 32(10), 1231–1241. doi:10.1287/mnsc.32.10.1231
Conner, K. R., & Prahalad, C. K. (1996). A Resource-Based Theory of the Firm: Knowledge Versus Opportunism. Organization Science, 7(5), 477–501. doi:10.1287/orsc.7.5.477
Jackson, S. E., & Dutton, J. E. (1988). Discribing Treats and Opportunities. Administrative Science Quarterly, 33, 370–387. doi:0001-8392/88/3303-0370/$1.00
Lockett, A. (2005). Edith Penrose’s legacy to the resource-based view. Managerial and Decision Economics, 26(2), 83–98. doi:10.1002/mde.1214
Mintzberg, H. (1981). Organizational design: Fashion or fit? Harvard Business Review, 59(1), 103–116.
Peltzman, S. (1991). The Handbook of Industrial Organization. Journal of Political Economy, 99(1), 201–217.
Penrose, E. (1959). The Theory of The Growth of The Firm (Fourth., p. 301). Oxford University Press.
Pitelis, C. (2005). Edith Penrose, organisational economics and business strategy: an assessment and extension. Managerial and Decision Economics, 26(2), 67–82. doi:10.1002/mde.1215
Porter, M. E. (1980). Competitive Strategy: Techniques for Analyzing Industries and Competitors. New York: NY: Free Press.
Porter, M. E. (1981). The Contributions of Industrial Organization to Strategic Management. The Academy of Management Review, 6(4), 609. doi:10.2307/257639
Porter, M. E. (1985). Competitive Advantage: Creating and Sustaining Superior Performance. New York: Simon and Schuster.
Rugman, A. M., & Verbeke, A. (2002). Edith Penrose’s contribution to the resource-based view of strategic management. Strategic Management Journal, 23(8), 769–780. doi:10.1002/smj.240
Rumelt, R. P., Schendel, D., & Teece, D. J. (1991). Strategic management and economics. Strategic Management Journal, 12(S2), 5–29. doi:10.1002/smj.4250121003
Schmalensee, R. (1988). Industrial Economics: An Overview. The Economic Journal, 98(392), 643. doi:10.2307/2233907
Wernerfelt, B. (1984). A resource-based view of the firm. Strategic Management Journal, 5(2), 171–180. doi:10.1002/smj.4250050207
Wolfe, J. . N. . (1962). The Theory of the Growth of the Firm by Edith Tilton Penrose. Journal of Political Economy, 70(3), 317.