نقش شبکه های اجتماعی و پیوندهای خانوادگی در تشخیص فرصت های کارآفرینانه
یکی از تحقیقهایی که خانم آلوارز در حوزه کارآفرینی انجام دادهاند به نقش ارتباطهای محبت آمیز و خانوادگی در کارآفرینی پرداخته است. بر مبنای تئوری شبکههای اجتماعی مدلی نظری از تشخیص فرصتهای کارآفرینانه بازار و جذب منابع در بنگاههای خانوادگی ارایه دهند. پیوندهای خانوادگی به عنوان نوعی از پیوندهای قوی در شبکههای اجتماعی مطرح میباشند و بر همین مبنا اهمیت پیوندهای خانوادگی را در تشخیص فرصتها و در جذب منابع مورد تاکید قرار میدهند (Barney, Clark, & Alvarez, 2003).
تئوری شبکههای اجتماعی متمرکز بر روابط میان کنشگران (افراد و یا گروهها) که در درون یک شبکه به هم پیوسته با دیگر کنشگران هستند، میباشد. بر اساس این تئوری، روابط میان کنشگران از دو نوع قوی و ضعیف میباشند. پیوندهای قوی میان دوستان نزدیک و پیوندهای ضعیف روابط میان افراد با دیگر اعضای گروه(مانند دوستانِ دوستان) میباشد. پیوندهای خانوادگی از نوع پیوندهای قوی میباشند (Barney, et al., 2003).
تحقیقات نشان داده است افراد با برقراری پیوندهای قوی منابع خود را به اشتراک میگذارند. به علت همسان بودن افراد در رابطههای قوی اغلب اطلاعاتی مشترک و تکراری در گروه وجود دارند و پیوندهای ضعیف میتوانند سبب ایجاد اطلاعات متفاوت و جدید در گروهها گردند. به همین علت میتوان تکراری و در یک حیطه بودن اطلاعات موجود در پیوندهای خانوادگی را نیز پیش بینی کرد (Barney, et al., 2003).
یافتههای خانم آلوارز بر مبنای مدل ابتدایی انتقال اطلاعات در شبکه های اجتماعی (ارایه شده توسط بورمن[1] در سال )1975 سعی بر آن داشته است تا مدلی برای تشخیص فرصتها بر پایه انتقال اطلاعات در شبکههای اجتماعی ارایه کند(Barney, et al., 2003).
این مدل با یک فرد کنشگر اقتصادی که از طریق شبکههای اجتماعی خود در صدد کسب اطلاعات پیرامون یک فرصت دارای منافع در بازار میباشد، آغاز میگردد. این فرد وابسته به یک شبکه اجتماعی فرض شده است. مدل ارایه شده نشان میدهد که تغییرات در این شبکه چگونه بر احتمال دسترسی فرد به اطلاعاتی خاص (در اینجا اطلاعات پیرامون فرصت) تاثیر میگذارد. شبکه اجتماعی مفروض برای این مدل شامل پیوندهای خانوادگی، پیوندهای قوی و پیوندهای ضعیف میباشد. همه این پیوندها دوطرفه فرض شدهاند یعنی اگر فرد الف با فرد ب پیوند قوی دارد فرد ب نیز با فرد الف پیوند قوی دارد. این فرض اغلب غیر واقعی است ولی برای ساده سازی مدل مورد نظر قرار گرفته شده است (Barney, et al., 2003).
پیوندهای خانوادگی قویتر از پیوندهای قوی، و پیوندهای قوی قویتر از پیوندهای ضعیف هستند، به این معنا که اگر فردی اطلاعاتی پیرامون فرصتی در بازار داشته باشد ترجیح میدهد در وهله اول این اطلاعات را در پیوندهای خانوادگی به اشتراک بگذارد و پس از آن در پیوندهای قوی و در آخر در پیوندهای ضعیف. این مدل به صورت معادلهای ریاضی زمان لازم برای حفظ کردن انواع پیوندها برای افراد را بیان میکند (Barney, et al., 2003).
با بررسی رفتار مدل ریاضی ارایه شده این نتیجه حاصل شده است که در بنگاههای خانوادگی این پیوندهای ضعیف نیستند که برای تشخیص فرصت به کار میآیند بلکه پیوندهای خانوادگی گرچه از دسته پیوندهای قوی هستند در تشخیص فرصت به افراد کمک میکنند. این تحقیق نشان داده است که بنگاههای خانوادگی کارآفرینانه برای بهرهبرداری از فرصتها بهتر است منابع تخصصی مورد نیاز خود را از منابعی فراتر از خانواده نزدیک خود جذب نمایند (Barney, et al., 2003).
Barney, J. B., Clark, D. N., & Alvarez, S. A. (2003). When do family ties matter? Entrepreneurial market opportunity recognition and resource acquisition in family firms Frontiers of Entrepreneurship Research.
[1] Boorman
فرصت های کارآفرینانه (مروری سطحی)
فرصتهای کارآفرینانه موقعیت هایی هستند که یک فرد چارچوب و الگویی تازه برای استفاده از منابع ایجاد میکند (Shane, 2004). (منابعی که کارآفرینان معتقدند که سودآور میباشند.) در واقع مهمترین تفاوت فرصتهای کارآفرینانه با دیگر موقعیتهایی که افراد در آنها بدنبال کسب سود هستند، در این است که فرصتهای کارآفرینانه نیازمند ارائه الگو و چارچوب تازه هستند. الگوهایی که باید نسبت به چارچوبهای قبلی بهینه شده باشد. به اعتقاد شومپیتر فرصت ها به اشکال مختلفی خود را نشان میدهند: کالا وخدمات نوین، روش های جدید سازماندهی، موادخام جدید، بازارهای جدید و یا فرایندهای تولید نوین (Schumpeter, 1934).
دو دیدگاه متفاوت به این موقعیتها و اینکه از کجا منشا میگیرند و این موضوع که چرا این امکان برای یک فرد بوجود میآید تا چارچوب تازهای را برای ترکیب[1] مجدد منابع ارائه دهد، وجود دارد: دیدگاه شومپیتری و دیدگاه کریزنری. کریزنر معتقد است که روشهای مختلف دستیابی به اطلاعات باعث بروز و وجود فرصت ها می گردند. فرصتهای کریزنری فقط محدود به پدیده کشف هستند. شومپیتر در توضیح وجود فرصتهای کارآفرینانه بر اهمیت نقش اطلاعات جدید تاکید میکند. در این دیدگاه فرصتهای کارافرینانه، نوآورانهتر نشانداده میشوند. این بدین معنی است که اغلب فرصت های کارآفرینانه خلق می شوند تا کشف شوند. هر دو نوع فرصت می توانند در آن واحد در یک اقتصاد قابل دستیابی باشند (Shane & Venkataraman, 2000). تغییرات در تکنولوژی، نیروهای سیاسی، قانونگذاری، و فاکتورهای اجتماعی و اقتصادی، منجر به خلق اطلاعات تازهای میشود،که این اطلاعات توسط کارآفرینان شناسایی شده و به آنها کمک میکند که چگونه مجدداً از منابع استفادهکنند.
Schumpeter, J. A. (1934). The theory of economic development: An inquiry in to profits, capital credit, Interest and the business cycle. Cambridge: Harvard Business Press.
Shane, S. (2004). A general theory of entrepreneurship: The individual-opportunity nexus: Edward Elgar Pub.
Shane, S., & Venkataraman, S. (2000). The promise of entrepreneurship as a field of research. Academy of Management Review, 25(1), 217-226.
[1] Combination